تا زمين وآسمانت آسماني ديگر است
موي رنگارنگ تو رنگين کماني ديگر است
زيرو رو کن دفتر شعر مرا با يک نگاه
تا زبان شعر هاي من زباني ديگر است
در ميان شهر عشقم در پي شرين نگرد
اين عسلهاي لب از قند دکاني ديگر است
بره اي که برده اي اي گرگ غم آسوده باش
گله ي آرام من پيش شباني ديگر است
مال واموال مرا بردند ديدم اي عجب
پاسبان غافل من پاسباني ديگر است
نفس خودرا کشتم اما بازهم ديدم به شهر
در دهان باز اين سگ استخواني ديگر است
زردروييهاي اين باغ حاصل امروز بود
زردروييهاي فردا با خزاني ديگر است
هرچه مي خوردم خماري بيشتر شد گفتمت
نشئه امروز ما در استکاني ديگر است
موسي عباسي مقدم
درباره این سایت